موج | ||
به نام خدای مهربانی که همه چیز در ید و قدرت اوست وخیلی دوسش دارم سلام بر عزیز تر از جانم،همسر نازنینم قربون چشات برم،دلم برات تنگ شده بود گفتم خوبه یه نگاهی به فیلم عقدمون بکنم و خاطرات برام تازه بشه،بعد از اونم یه سری به وبلاگ زدم و مطالب رو وبلاگ را مرور کردمو تصمیم گرفتم بنویسم.داشتم مطالبو مرورمیکردم آخرین مطلبو دیدم که در مورد کربلا رفتنمون بود،یادم به این افتاد که بلاخره خدا و امام حسین واهلبیتش منت گذاشتن و قسمتمون شد رفتیم و اومدیم و واقعا نمیدانم چگونه بر این نعمت شکر گزارخدا باشم اولویت اول زندگی من ،همسرعزیزم آره واقعا تو اولویت اول زندگی من هستی،میدونی عزیزم خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگه ما دوتا هر دومون برا هم اولویت اول زندگی باشیم و به حقوق متقابل همدیگه احترام بذاریم حتما با عنایت پروردگار زندگی پر خیر و برکتی خواهیم داشت. قربانت گردم صبح وقتی گفتی حالت خوب نیست،حالم دگرگون شدولی چه کنم که کاری از دستم بر نمی آمدجز اینکه دعا کنم که هر چه زود تر بهتر شوی.مثلا موندم خوابگاه که درس بخونم اما همه فکرم پیش شماس الهی فدات شم امیدوارم بهتر شده باشی و بتوانی در سایه ولیعصر وظایف روزانه ات را به درستی و کامل و بهتر از همیشه انجام بدهی پیشاپیش ولادت امیرالمومنین این بزرگ مرد تاریخ و روز مرد را بر شما که بزرگ مرد زندگیم هستی تبریک عرض میکنم و امیدوارم همیشه تا آخرین لحظه عمرم،سایتون بالای سرم http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/254.gifباشه . [ یکشنبه 89/3/23 ] [ 6:27 عصر ] [ ساحل آرامش ]
[ نظرات () ]
به نام خدایی که همه چیز در ید و قدرت اوست و هر چه او بخواهد همان میشود
[ شنبه 88/12/22 ] [ 9:7 عصر ] [ ساحل آرامش ]
[ نظرات () ]
سلامی به گرمای عشق های بیکران به عزیزترین فرد زندگیم به تو که برام خیلی عزیزی به توکه قراره انشالله و به عنایت پروردگار و با شفاعت ایمه و شهدا پا به پای هم پله های کمال و ترقی را طی کنیم و به کمال و قرب الهی برسیم وانسان کاملی بشیم. همسر نازنینم! قبل از هر چیزی از وجود مبارکت تشکر میکنم به خاطر همکاری و همپایی که در سفر جنوب با من داشتی و اجازه دادی و همراهی کردی تا در این سفر مالا مال از معنویت شرکت کبم و و یه ارادت و دوستی خاصی بیشتر از گذشته بین من و شهدا ایجاد بشه و از آن بهره ببرم. عزیزتر از جانم! از کجا شروع کنم ؟از اردو برات بگم که در گوشه گوشه آن جای خالیتو حس میکردم و در لحظه لحظه اش به یادت بودم وغیر از دعا برای سلامتی و فرج مولایمان مهدی برای هر دویمان دعا میکردم و از همشون خواستم تا شفاعت هر دومونو بکنن و از خدا بخوان تا مارو به اون آرزویی که در اولین روز ازدواجمون با هم و در کنار شهدای خفته در گلستان شهدای اصفهان کردیم برسونندو خلاصه به قول خودت آنها را واسطه خیر زندگیمان قرار دادم و ازشون خواستم تا ما هم رندگی پر خیر و برکت و معنویتی داشته باشیم و هم مرگ با عزتی در کنار هم و همزمان با هم داشته باشیم. مکمل وجودم! از رزم شبانه در قرارگاه میشداغ در آخرین شب حضورمان در این سفر برایت میگویم که به نوعی جنگ و لحظات سخت آن را در شکلی بسیار ساده تر از آنچه واقعا وجود داشته به طور واقعی برایمان تداعی کرد.اینکه واقعا رزمندگان ما چه شرایط سختی را در آن زمان پشت سر گذاشتند و هر کدام چه شجاعتی داشتند و برای خودشان یلی بوده اند. از اینکه توانستم به نوعی جنگ را احساس کنم خیلی احساس لذت بخشی داشتم. میدو نی خیلی برام لذت بخش بود لحظه ای که عین رزمنده های زمان جنگ پلاک افسران جوان جنگ نرم را به گردن می انداختیم و پیشانی بند یا حسین مظلوم و یا زهرا را برای نفر جلویی میبستیم و بعد اعزام میشدیم انگار واقعا میخواستیم برویم خط مقدم جبهه.در مسیر رزم فقط ذکر میگفتیم و به یاد خدا بودیم و از خدا کمک میخواستیم.تمام مدت رزم که توپ و تانک و موشک واقعی در بالای سرمان میزدند واقعا به این فکر میکردم که که درطول جنگ در لحظه لحظه حملات چه بر هر کدام از رزمندگان و شهدای ما گذشته و مسایلی از این قبیل که فرصت بیانش نیست. قربانت گردم ! طی سفر در هر قرارگاهی که میرفتیم عده ای به عنوان خادم الشهدا حضور داشتندکه با ما همکاری بسیاری داشتند و در واقع یه جورایی مسیول هماهنگی کارها را داشتند. بر حسب علاقه ای که نسبت به حضور در مناطق و خدمتگذاری زایران شهدا پیدا کرده بودم پرس و جو کردم و شرایط این کار را پرسیدم که اگر مایل باشی و شهدا ما را لایق نوکری خود بدانند علاقه مندم در سال آینده انشا الله خودشون شرایط را جور کنند و بتوانیم برای رضای خدا و نوکری زایران بهترین بندگان خدا آنجا حضور پیدا کنیم. بگذریم. فدای وجود پر برکتت گردم ! نزدیک به سه هفته از فراق بین من و تو میگذرد،با تمام فعالیت ها و تجاربی که در مدت حضور در تهران دارم اما دوری از تو و دیگر اعضای خا نواده بسیار برام سخت است و واقعا در لحظات تنهایی زمانی که خیلی دلم برای تک تک اعضای خانواده به خصوص برای تو که از جان هم برایم عزیزتری تنگ میشود کاری جز پناه بردن به خدای صابر ندارم،اکثرا سعی میکنم روبروی برج میلاد بنشینم و خدا را به به بلندای بزرگواری و عظمتش که بلندای برج میلاد در مقابل آن هیچ است قسم بدهم وازش میخواهم تا بر صبر وتحمل این بنده حقیرش بیفزاید و طاقت دوری عنایت کند تا بتوانم دوریتان را تحمل کنم و به کمک خودش در کارها و درس هایی که درپیش دارم یاریم نماید و این را نه تنها برای خودم بلکه برای شما نیز میخواهم و مطمینم که پروردگار عزیز و بزرگوارم مثل همیشه و بهتر از همیشه عنایت خویش را شامل حالمان میکند، انشا الله. نورچشمانم! در پایان امیدوارم هر چه زودتر روی ماهت را ببینم و از خدای بزرگ میخواهم محبتی که خودش به واسطه وجود مقدس امام عزیزم علی ابن موسی الرضا در دلمان نهاد روز افزون نماید و عاقبتمان را ختم به خیر نماید انشا الله دوستدارت :الهام [ دوشنبه 88/12/17 ] [ 2:9 صبح ] [ ساحل آرامش ]
[ نظرات () ]
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذی زوج ابانا آدم و امنا حوا فی جنات نعیم و اکرم سارا و هاجر بصحبت قلیل من ابراهیم (ع)و الف بین زلیخا و یوسف الکریم واعز بلقیس لسلیمان و اسلم فی الله العلیم و شرف خدیجةالکبری بصحبةقلبی به المصطفی صاخب الحکم العظیم و اعلی علی و فاطمةالکبری بعرش العظیم و.......قال سبحانه تعالی :و انکحو الایمی منکم و الصالحین من عبادکم ان یکونو فقرأیغنهم الله من فضله و............من یه دفعه بیشتر نمیتونم بخونم تو میخوای گل بچینی،برو بچین میخوای قرآن بخونی بخون،هر کار میخوای بکنی بکن من یکبار بیشتر نمیخونم علی کتاب الله و سنت رسول الله علیهم اجمعین الهام خانم من از طرف شما وکیلم شما را به عقد دایمی و زوجیت همیشگی و همسری ابدی در آورم جهت آقا محمد رضا به مهریه ای که ذکر میشود......................با اجازه مولایم مهدی،پدر و مادرم،سایر بزرگتر ها وبا عنایت امام رضا وبا توکل به پروردگار بله.و اینجوری بود که جریان زندگی ما به طور واقعی و ویژه شروع شد. آره واقعا اگه اذن مولایم مهدی و عنایت امام رضا که الهی قربونش برم و سایر اهلبیت و مهم تر از هر چیزی اگه توکل به خدا نبود شاید زندگی ای شکل نمیگرفت و الان شما تو حال و هوای خودت بودی و من هم ...... همسر نازنینم و بهترین یارم تصدق اون دل پاک و قلب عاطفیت گردم امشب وقتی دلنوشته زیباتو از تو وبلاگ میخوندم اولین حسی که بهم دست داد حس شکر گذاری به درگاه خالق یکتا بود از اینکه اگه یه عمری با عنایت خودش به هیچ پسری دل نبستم و به خودش توکل کردم و ازش خواستم تا بهترین پسر دنیا را نصیبم بکنه و اون مثل همیشه با بزرگواری و عظمت خودش مرا از این نعمت محروم نکرد و یکی از بهترین بندگان خود را برای همسری این بنده حقیرش برگزید حس خاصی داشتم حسی مالا مال از شکر گزاری و سپاس،سپاس از این همه نعمتی که به من ارزانی داشته حسی مالامال از عشق ،عشق بی پایان ،اول به خودش و بعد به این نعمت بزرگی که خودش بهم هدیه داده و همچنین برای هر دو مون آرزوی عزت و سربلندی و عاقبت بخیری کردم و ازش خواستم تا کمکمون کنه تا در راه پر پیچ و خم زندگی یار و همراه هر دو مون باشه و لطف و کرامت و عنایت خودش را شامل هر دومون کنه تا در این مسیر سخت تا آخرین لحظه عمرمون بتونیم پا به پای هم گام برداریم تا به کمال و قرب الهیش برسیم.تو همین حال و هوا بودم که دلتنگیم بسیار شد و به یاد لحظه عقد ومراسم خطبه خوانی و موقعی که برای اولین بار به هم محرم شدیم،لحظه ای که احساس کردیم دیگه ما مال همیم افتادم وبرا اینکه یه کم آرامش بگیرم فیلم اون لحظات را تماشا کردم و برای همین نوشته اینبارم را با خطبه عقدمان از بیا ن گهر بار حضرت آیت الله ناصری که خداوند حافظ ایشان باشد تلاوت شد آغاز کردم .تصور اینکه تا یکی دو هفته دیگر نتوانم روی ماهت را تماشا کنم و وجود مبارکت را در کنار خودم احساس کنم بسیار برایم سخت است اما باز همان توکل به پروردگار و امید به الطاف بسیار اوست که در تنهایی یار ما بندگان است و به ما آرامش میدهد و مثل همیشه از بلندای بزرگواری و عظمتش صبر و تحمل در مقابل مسایل زندگی و به خصوص طاقت در لحظات دوری از عزیزترین زندگیم را میخواهم.زمان کوتاه است و سخن بسیار اما هر کجا که هستی برایت آرزوی صحت و سلامتی میکنم و من هم از خدا میخواهم تا به هردو یمان تحمل دوری و عمل به وظایفمان در این فاصله و در همه عمر را بدهدواین شعر را به تو که همه وجودمی تقدیم میکنم: آنقدر عاشق میشم/آنقر از تو میگم که میون اسم تو توی آسمون عشق رنگین کمون پیدابشه / آنقدر عاشق میشم که توسرزمین عشق بعد مجنون یه نفر صاحب نشون پیدا بشه /تو مگه قلب منی که صدای نفسات هرجا هستم با منه/تو مگه عمر منی که دم و باز دمم تو رو فریاد میزنه،فقط تورو داره فریاد میزنه /تو هوای تازه زندگی هستی که تو قصر آرزوهایم نشستی/توهمون معجزه و لطف خدایی که طلسم نا امیدیمو شکستی/میون گلها نرو سخته پیدا کردنت آخه تو خودت گلی چه قشنگه دیدنت/ میون گلها نرو سخته پیدا کردنت کل خجالت میکشه از تو و خندیدنت هرکجا و در هر حالی که هستی آرزو میکنم در کمال صحت و سلامت ودر کار هایت پیروز و موفق و شاداب باشی ? قربانت ساحل آرامش تو:الهام [ دوشنبه 88/12/10 ] [ 1:27 صبح ] [ ساحل آرامش ]
[ نظرات () ]
بسمه تعالی [ دوشنبه 88/6/2 ] [ 3:32 عصر ] [ ساحل آرامش ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |